اولین باری که دیدمش سال ٢٠٠۶ بود. واسه گرفتن ٣٠ تا ویزای هندوستان رفته بودم کنسولگری هندوستان. با اینکه دو روز مونده بود به تور گروهی از مشهد قول داد یه کاری کنه. وقت گرفت از سرکنسول و ما وارد کنسولگری شدیم. روزها گذشت و شرکت هامون آرال یواش یواش شد vip کنسولگری هندوستان در زاهدان. آدم های زیادی اومدن و رفتن. همیشه تو تمام تورهای یک روزه زاهدان همراه ما بود تو گودواره سیکها زاهدان. خیلی کمک میکرد. آدم رکی بود. خیلی سخت رفیق آدم میشد ولی خیلی ها میشناختنش. خیلی دلگیر بود از اینکه ۴٠ سال بود زاهدانه ولی هنوز همه عریبه میدوننش و اداره ثبت نمیتونه مشکل شناسنامش رو حل کنه .همین چند روز پیش قبل عید اومد شرکت و یه چایی خوردیم و صحبت کردیم. گفت اوضاع خوب شده. خیلی خوشحال شدم.
اما روز اول عید یه خبر شوکه کننده بهم رسید. اصلا باورم نمی شد. وقتی سردار بیگوانت مریض بود تو مغازش بود و نذاشت کارش لنگ شه. الانم تو بیماری سردار راج هواسش به اون بود. اما تو تنهایی رفت. خیلی دلم گرفت. واسه خیلی از زاهدانیها سیکهای مقیم این شهر، بسیار مهربون و دوست داشتنی هستند. بعد از سردار بیگوانت، سردار پالی، سردار کوهلی ( پکوره فروش کوچه محله هندیها) و حالا سردار کرتار….
اکثرا به نام کارتر میشناختنش.
دلم واسه همه شون تنگ شده. واسه تمام خاطراتی که باهاشون داشتم تو این ١۴ سال.
درگذشت سردار کرتار رو به همه هندیهای مقیم زاهدان و همه دوستاش تسلیت میگم.
روحت شاد
مهدی شهرکی. هلدینگ گردشگری هامون آرال